شعر: شعر ممنوع...حسن سلمانی
الهه ی الهام
انجمن ادبی
 

شعرم آبستن است

نطفه ای دارد از زخم از خشم و نفرت

میوه ی کال خونبار طغیان

نطفه ی سرکش و بی مهابا و گستاخ عصیان

وای اگر واگشاید

چشم بدبین خود را به دنیای خوشرنگتان!

این جنینی که این سان

از درونم لگدکوب خود من را

*

پس به ناچار

-مصلحت هم در این است-

ناخلف طفلکم را

نارسیده به دنیا

در رَحِم می کشم

کودکم را

*

کودک تلخ و وحشی و ممنوع و آزاده ی من

پاره ی تن

من تو را می سپارم به گور امانت

-گوشه ی دل-

جای دیگر

گاه دیگر

شاعری شاید از من به تو مهربان تر

آشنا تر

کیک میلاد صد سالگی تو را

شمع آجین نماید...

تا به جایش

تا به گاهش...!
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:آبستن,جنین,طفلک,حسن سلمانی, :: 11:7 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان